English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6765 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
external operation U عملیات خارجی
external operation U عملیات خارج از مملکت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
external U مین کننده نیرو دارد تابه پورت سری کامپیوتر وصل شود
external U ساعت یا سیگنال یکسان کننده در خارج یک وسیله
external U فایل حاوی داده برای برنامه که جداگانه از آن دخیره شده است
external U 1-سخت افزار
external U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external U وسیلهای که درون کامپیوتر نیست ولی به آن اضافه شده تا تواناییهای ذخیره سازی آن را افزایش دهد
external U سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
external U حافظهای که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قراد دراد ولی توسط CPU قابل دسترسی است
external U ثبات کاربر ذخیره شده رد حافظه اصلی ونه CPU
external U دید کاربر از ساختار داده یا برنامه
external U روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external U رسانه ذخیره سازی که خارج از سیستم کامپیوتر اصلی قرار دارد ولی از طرف CPU قابل دسترسی است
external U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
external U خارج یک برنامه یا وسیله
external U فاهری پدیدار
external U بیرون
external U خارج
external U فاهر
external U سطح فواهر
external U بیرونی
external U خارجی
external U برونی
external U صوری
external pressure U فشار برونی
external pressure U فشار خارجی
external phase U فاز برونی
external ophthalmia U اماس برونی تخم چشم
external modem U تلفیق و تفکیک کننده برونی
external menory U حافظه خارجی
external memory U حافظه خارجی
balance of external U liabilities and claims مانده مطالبات و بدهیهای خارجی
external rectus U عضله مستقیم برون چشمی
external reference U مرجع خارجی
external storage U ثبات خارجی کامپیوتر
external storage U حافظه خارجی
external storage U انباره خارجی
external sort U جورکردن خارجی
external sense U حس برونی
external security U امنیت خارجی
external reward U پاداش برونی
external reperence U ارجاع خارجی
external reference U ارجاع خارجی
external load U بار خارجی
external label U برچسب خارجی
external delay U تاخیر خارجی
external cost U هزینه خارجی
external control U کنترل خارجی
external command U فرمان خارجی
external command U فرمان برونی
external combustion U احتراق خارجی
external circuit U مدار خارجی
external benefits U فواید خارجی
external armature U ارمیچر خارجی
external diseconomies U عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
external docuhentation U مستندات خارجی
external interrupt U وقفه خارجی
external inhibition U بازداری برونی
external indicator U نشان دهنده وضع خارجی وسیله
external gear U تاج دندانه خارجی
external function U تابع برونی
external force U نیروی خارجی
external force U نیروی بیرونی
external economies U صرفه جوئیهای خارجی
external sort U جور کردن خارجی
external sort U مرتب سازی خارجی
external gills U دستگاهتنفسبیرونی
external ear U گوش بیرونی [کالبد شناسی بدن انسان]
external ear U گوشبیرونی
external nose U نمایبیرونیبینی
external oblique U ماهیچهمورببیرونی
external socket پریز بیرونی
external variable U متغیر خارجی
external validity U اعتبار برونی
external table U جدول برونی
external symbol U علامت خارجی
external store U انباره خارجی
external thread U دنده خارجی
external transaction U معاملات خارجی
sum of all external forces U حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
external good order U اصطلاحی در حمل و نقل که دال بر وضعیت فاهری مناسب کالای مورد حمل میباشد
external hard disk U دیسک سخت برونی
external symbol dictionary U فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
external combustion engine U موتور احتراق خارجی موتور برونسوز
external data file U فایل اطلاعات خروجی
external jugular vein U شاهرگگردنبیرونی
external magnetic circuit U مدار مغناطیسی خارجی
external auditory meatus U گذرگاه برونی گوش
external fuel tank U مخزنسوختبیرونی
external saphenous vein U سیاهرگ یا ورید مابض
external tooth lock washer U قفلواشوندهدندانهای
error due to external influence U خطای محیطی [ریاضی]
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
either way operation U ارسال داده در یک جهت روی کانال دوجهته
to come into operation U قابل اجرا شدن
co-operation U همکاری مشترک
to come into operation U قانونی درست شدن
to come into operation U کاربرد پذیر شدن
to come into operation U قانون شدن
co-operation U کار مشترک
operation U کارکرد
not operation U عمل نفی
one way only operation U عملکردتنها یک طرفه
or operation U عمل یا
to come into operation U دایر شدن
to come into operation U بکار افتادن
operation immediate U اقدام سریع
operation U به کارانداختن
one way only operation U عملکرد فقط یک طرفه
to come into operation U قابل اجراشدن
not operation U عمل نقض
operation U عملی منط قی روی تعداد عملوند مربوط به قوانین جبربول
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
operation U دستور بعدی برای اجرا را می خوانند
operation U آزمایش هایی برای برنامه و آمادگی داده را بررسی می کنند
operation U درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
operation U دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
operation U گردش جنبش
operation U فرآیندی که روی بلاکی از داده انجام میشود
operation U عمل منط قی که از دو ورودی یک خروجی تولید میکند
operation U عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
operation U به اجرا
operation U ترتیب ای که عملیات دستور انجام می شوند
operation U مدت زمانی که عملیات باید حلقه اجرا را طی کند
operation U دستور برنامه که کاری انجام نمیدهد
operation U ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
operation U کار کردن
operation U بخشی از دستور زبان اسمبلی که حاوی نشانههای کد اجرا باشد
come into operation U قابل اجرا شدن
operation U بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
operation U اداره
operation U گرداندن
operation U عمل
operation U عمل جراحی عمل
operation U گردش
operation U کارکردن با یک وسیله
operation U وابسته به عمل عملکرد
operation U بهره برداری
operation U عمل جراحی
operation U عمل کردن
operation U کار
operation U عملیات
operation U سخت افزار مبدل دستور که ماشین
operation U بخشی از دستور کد ماشین که عملی باید انجام شود را مشخص میکند
operation U عملکرد
operation research U پژوهش عملیاتی
operation research U تحقیق درعملیات
online operation U عمل درون خطی
parallel operation U عمل موازی
parallel operation U عملکرد موازی
parallel operation U عملیات موازی
point operation U عمل نقطهای
privieged operation U عمل ممتاز
pseudo operation U شبه عمل
operation overlay U کالک عملیاتی
operation code U کد عملیاتی
operation center U مرکز عملیات
on line operation U عمل درون خطی
operation annexes U پیوستهای عملیاتی
one step operation U عمل تک مرحله
majority operation U عمل اکثریت
operation analysis U عمل کاوی
operation code U رمز عمل
operation decoder U عمل گشا
operation decoder U عمل شناس
operation overlay U کالک عملیات
operation order U دستورعملیات
operation order U دستور عملیاتی
operation of contract U نفوذ قرارداد
operation code U رمزالعمل
operation map U نقشه عملیات
operation map U نقشه عملیاتی
operation manager U مدیر عملیات
operation analysis U تحلیل عملکرد
pseudo operation U عملواره
two way simultaneous operation U عملکرد همزمان دو طرفه
unary operation U عمل یگانی
unary operation U عملیات محاسبه روی یک عملوند مثل عمل منط قی NOT
unattended operation U عملکرد بی مراقب
unattended operation U سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند
unattended operation U هملکرد مراقبت نشده
unattended operation U عملکردبی مراقب
emergency operation U کارکرد
operation keys U کلیدهایعملیات
A surgical operation . U عمل جراحی
Operation room. U اتاق عمل ( بیمارستان )
binary operation U عمل دوتایی [ریاضی]
to put something into operation U دستگاهی [کارخانه ای] را راه انداختن [مهندسی]
two way alternate operation U عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
transformer operation U عملکرد یا طرزکارترانسفورماتور
transfer operation U عمل انتقال
ready for operation U اماده کار
rescue operation U عملیات نجات
revenue operation U عملکرد
serial operation U عمل نوبتی
serial operation U عملیات سری
string operation U عملیات رشتهای
string operation U عملکردرشتهای
surgical operation U عمل جراحی
surgical operation U دست کاری
symmetry operation U عمل تقارن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com